درباره وبلاگ

سفری مجازی به کل ایران زمین

امروز :

سلام

این وبلاگ به سلامتی افتتاح شد. امیدوارم لحظات خوبی رو دراین وبلاگ سپری کنید.

نظرهم یادتون نره...

وضعیت یاهو :Yahoo Status

Translate to English ترجمة للغة العربية Deutsch Übersetzung Traduci in lingua italiana Русский перевод

امکانات

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

آمار وبلاگ
  • تعداد بازدید : 612467
  • تعداد نوشته ها : 102

نوشته شده در : يکشنبه 1390/8/22 :: نويسنده : Ali.v :: بازديد :

 

اگر چه صنايع دستي شهري امروزه رونق گذشته را ندارند معهذا هنوز صنعتگراني هستند كه به امر توليد ابزار و لوازم دست ساز اشتغال دارند. اموري همچون : بافت انواع پارچه، گليم، قالي، تهيه گيوه، خراطي، ميناكاري و ساخت وسايل فلزي و قلمزني از جمله اين صنايع است .
مجموعه صنايع دستي عشايري ، روستايي و شهري استان خوزستان بر حسب نوع مواد اوليه كه در توليد به كار مي رود به چند گروه تقسيم مي شود:
- بافته هايي كه براي توليد آنها از دار استفاده مي شود، شامل قالي و گليم. اين بافته ها كه به بافته هاي داري موسوم هستند در شهر هاي مسجد سليمان، هفتگل، دزفول و مناطق روستايي وعشايري توليد مي شوند.
- بافندگي شامل: احرامي، عبا، سياه چادر، چوقا، پشتي، خورجين ( هورژين ) كه در مناطق عشايري، روستايي و شهري مانند: شوشتر ، دزفول ، بهبهان ، سوسنگرد ، 0و ... انجام مي گيرد.
محصولات پوستي كه عشاير و روستائيان مناطق مختلف استان خوزستان توليد كننده آن هستند:
- نمد مالي كه در ميان روستائيان و به مقداري اندك در ميان عشاير توليد مي شود. در شهرهاي بهبهان و دزفول نيز توليد مي شود.
- صنايع دستي حصيري و چوبي شامل: حصير بافي، سبد بافي و همچنين خراطي در دزفول، آبادان و ...
- فلزكاري و ميناسازي شامل: قلمزني فلزات، قفل سازي و زيور آلات در شهر هاي اهواز، سوسنگرد و هويزه . 




استان : خوزستان

نوشته شده در : يکشنبه 1390/8/22 :: نويسنده : Ali.v :: بازديد :

 

متاسفانه خوزستان از سال 17 زير يورش سهمگين اعراب قرار گرفت . مهمترين قبيله تارجگر "عرب بني" تميم نام داشت . "هرمزان" از خاندان قديمي آريايي خوزستان بودند . او لشگري را مهيا ساخت تا جلوي ارتش بدوي و ويرانگر عرب را بگيرد . پس از رسيدن سپاه اسلام به "بازار خوزي ها" آنجا را تاراج نمودند و هرمزان در مناطق اطراف شكست خورد و حاضر به تسليم شد . طبق قراردادي كه منعقد شد مناطق "مهرگان كدك" و "هرمزاردشير" در دست وي باقي ماند و او والي شهر شد و او يكي از باجگذاران مدينه شد . ولي قرارداد صلح چند ماهي دوام نيافت وهرمزان دست به شورش بر ضد اعراب زد . دوباره لشگري عازم شهر شد براي بار دوم قراردادي منعقد شد . ولي باز هم دوام نيافت و هرمزان مجبور به عقب نشيني به شوشتر كرد . به گفته طبري بيش از 80 حمله به شوشتر براي نابودي هرمزان صورت گرفت .وي با هواداراني كه داشت به درون دژي قرار گرفت و مبارزه كرد . اعراب دژ را محاصره كردند ولي او حاضر به تسليم نشد . در نهايت وي مجبور به درخواست امان نامه داد . او را بسته شده به مدينه بردند . وي اولين سرداري بود كه زنده تحويل خليفه مسلمانان ميشد . در نتيجه عمرابن خطاب به وي گفت كه يا اسلام بياورد و يا كشته شود . وي با پذيرفتن اسلام جان خود را حفظ كرد . عمر براي او خانه اي تهيه كرد و مقرري 2000 درهم در سال تائين نمود . بعدها كه عمر ابن خطاب اميرالمومنين توسط فيروز نهاوندي اين بزرگ مرد ايراني ترور شد معلوم گشت هرمزان يكي از تهيه كنندگان اين ترور بوده است هرمزان بعدها توسط عبيدالله پسر عمر ( به خون خواهي پدر ) كشته شد . از اموال شوشتر به هر سوار 3000 درهم رسيد و هر پياده 1000 درهم . اين حوادث در سال 21 هجري روي داده است . پس از آن مغيره فرماندار بصره شد و بعد از آن به آبادي موسوم به "بازار اهواز" حمله برد و فرماندار انجا را ( دهكان بيرواز ) مجبور به صلح نمود . ولي صلح بعد از مدتي توسط ايرانيان نقض شد و جنگ شروع گشت . ابوموسا اشعري كه بعد از او فرماندار بصره شده بود راه وي را ادامه داد و بازار اهواز و نهرتيري ( تيره رود ) را با جنگ شكست داد و آنجا را فتح نمود . در نتيجه روستا پس از روستا و رودي پس از رود گشوده شد و عجمان ( ايراني ها ) از برابر آنان گريختند و مسلمانان زمينهايشان را گرفتند و از مجوسان ( زرتشتيان ) خراج گرفتند و يا به اسلام گرويدند و يا مبارزه كردند و كشته گرديدند . شويس عدوي درباره غارت ايران توسط سپاه اسلام روايت كرده است : مسلمانان به اهواز لشگر كشيدند و در آنجا مردماني از " جتها " و " اساوره " حضور داشتند . با آنان با دشواري جنگيدن و نبرد سختي در گرفت . ولي آنان ( ايرانيان ) شكست خوردند و افراد زيادي را به اسارت گرفتيم و زنان و دخترانشان را بين خودمان تقسيم كرديم . سپس ابوموسا به ميان آذر ( مناذر ) لشگر كشيد و با ايرانيان آنجا وارد نبرد شد . جنگ سختي درگرفت . "مهاجر ابن زياد حارثي " برادر ربيع ان زياد كه روزه دار بود و بر آن بود تا خود را تسليم الله كند مجبور به نوشيدن آب شد و وارد جنگ شد . سلاحي بر دست گرفت و آماده شهيد شدن گشت . او در نبرد با ايرانيان كشته شد و مردمان آنجا سرش را بريدند و در سردرب كاخشان در شهر آويزان كردند . سپس ابوموسا - ربيع ابن زياد را براي جنگ با شهر مناذر مامور كرد . ربيع ابن زياد با لشگرش وارد شهر شد و تمام سكنه اي كه قادر به جنگ بودند كه اكثرا مردان بودن را كشت و زنان و كودكان را به اسارت گرفت . در نتيجه "مناذر كوچك" و "مناذر بزرگ" دو شهر مهم عراق كه زير نظر پادشاه ايران بود و ايرانيان در آنجا سكني گزيده بودند توسط مسلمانان فتح شد . سپس ابوموسا به شوش در خوزستان لشگر كشيد و با مردمانش جنگ را آغاز كرد . ايرانيان شوشي به نبرد پرداختند و ابوموسا آنقدر شهر را محاصره نمود تا قحطي در شهر آمد و غذا و آب سكنه به اتمام رسيد . سپس ايرانيان درخواست امان كردند و از سر صلح وارد شدند . مرزبان شوش درخواست اماننامه براي 80 نفر از سكنه شهر داد كه نام خودش در ليست نبود . ابوموسا آن 80 نفر را بخشيد ولي گردن مرزبان شوش را از بدن جدا كرد و به جز آن 80 نفر كليه مردان شهر را بكشت و اموال و زنان آنجا را به اسارت گرفت . بعد از آن ابوموسا با مردم رامهرمز قرارداد باج ساليانه بست كه مبلغ 900 هزار درهم به مسلمانان پرداخت كنند . بعد از اتمام زمان قراداد وي " ابومريم حنفي " را به جنگ با آنان روانه ساخت زيرا مردمان كفر ورزيده بودند . ايرانيان مقابله نمودند ولي درنهايت لشگر اسلام با قوه قهريه آن شهر را فتح كردند . بعد از آن شهر "سرك" مثل رامهرمز قرارداد باج ساليانه به مسلمانان را نقض كردند و از دادن باج سرباز زدند . پس " حارثه اين بدر غداني " مامور جنگ با مردمان شهر شد و با لشگري عظيم راهي شهر شد . ولي او نتوانست شهر را بگشايد . پس از "عبدالله ابن عامر" كمك خواست و او با لشگري راهي شد و شهر را با قتل مردمانش فتح نمودند . سپس ابوموسا اشعري به شوشتر در خوزستان لشگر كشيد . دشمن ( ايرانيان ) نيروي بسياري در شوشتر آماده كرده بود تا درب ورودي شهر را ببندد و مبارزه كند . اشعري به عمر ابن خطاب خليفه و اميرالمومنين آن زمان نامه داد و درخواست مدد كرد . سپس عمر ابن خطاب از "عمار ابن ياسر" كمك خواست . او "جرير ابن عبدالله بجلي" را مامور شوشتر كرد مردم شوشتر با سختي و مشقت بسياري با آنان جنگيدند و كشته هاي بسياري داده شد . ولي در نهايت مسلمانان وارد شوشتر شدند و چون سكنه ايراني شهر - مسلمانان را در شهر ديدن براي آنكه زنان و فرزندانشان به دست مسلمانان نيافتد آنان را در چاه انداختند . در آخر شوشتر مجبور به صلح شد . ولي چندي نگذشت كه سر عصيان برافراشت و مسلمانان دوباره به آنجا حمله ور شدند . جنگجويان ايراني را كشتند و زنانشان را به اسارت برداشتند . سپس ابوموسا به جندي شاپور در خوزستان لشگر كشيد . مردم شهر نتواستند مقابله كنند و درخواست صلح دادند . ولي بعد از مدتي شوريدند و در نتيجه "ابوموسا ربيع ابن زياد" به شهر حمله ور شد و آنان را كشتار نمود سپس "ايذه" پس از جنگي سخت و طولاني گشوده شد و به دست مسلمانان افتاد . بدين گونه خوزستان پس از سالها نبرد با مسلمانان عرب اسلام آورد و به زير باجهاي خليفه عرب در آمد . اعراب كه از مقاومت ايرانيان خوزستان به تنگ آمده بودند در چندين جا از مردم خوزستان شكايت مي كنند منجمله ابن مسعود كه از صحابه حضرت محمد بوده است ميگويد : از خوزي زن نگيريد زيرا آنان بيوفا هستند و از مردش دوري كنيد .

در دوره صفويه حكومت خوزستان در دست مشعشعيان بود كه نخست در اطراف هويزه و سپس در ساير نقاط بسط داده شد . با انقراض صفوي ها خوزستان به اشغال افغانها در آمد . پس از اين حركت نادر راهي خوزستان شد و سپاه افغان را شكست داد و آنها را بيرون راند و پس از مدتي شروع به آباد نمودن خوزستان نمود . سد ميزان يكي از بناهاي نادر در خوزستان است . پس از نادر اين شهر دچار قحطي و خشكسالي شد و رو به ويراني رفت . سد ميزان شكسته شد و اختلافات داخلي و قبيله اي سر گرفت . كريمخان زند براي سركوب شورشهاي داخلي به خصوص قبيله بني كعب راهي خوزستان شد . در دوره قاجار خوزستان به دو قسمت تقسيم شده بود . قسمت شمالي در دست ميرزا محمد علي دولتشاه و قسمت جنوني در دست حكمران ايالت پارس . در زمان فتح علي شاه پسرش خوزستان را ضميمه كرمانشاهان كرد و جزوي از آن شد و سدهاي ويران را تعمير نمودند . در اين دوره بود كه بسياري از مردم خوزستان با آمدن بيماري وبا و طاعون جان باختند .



استان : خوزستان

نوشته شده در : يکشنبه 1390/8/22 :: نويسنده : Ali.v :: بازديد :


خوزستان محل يكي از پديدآورندگان تمدن بشري در جهان محسوب مي شود
. يكي از تمدن هاي بشري در شش هزار سال پيش در خوزستان پايه گذاري شد و در حدود پنج هزار سال قبل شوش و مناطق اطراف آن را زير نفوذ خود گرفت و خط در آنجا اختراع شد . الواحي كه در شوش به دست آمده خوزستان را يكي از مراكز مهم تمدن جهاني نشان مي دهد كه با كشورهاي اطراف روابط تجاري و سياسي قوي داشته است . در پنج هزار سال پيش دولت ايلام در شوش بوجود آمد قدرت و عظمت آن پس از هزار سال به جايي رسيد كه كه كشورهاي منطقه را به زير فرمان خود برد و اين شكوه و عظمت را بيش از دو هزار سال استوار نگاه داشت . معبد زيگورات چغازنبيل از خوزستان كه تاريخي بيش از 3200 سال را نشان مي دهد يكي از آثار برجسته جهاني و جزو ميراث فرهنگي بشريت است كه سازمان يونكسو آن را به ثبت خود رسانده است . در نهايت در سه هزار سال پيش اين حكومت پس از دو هزار سال فرمانروايي بر خاورميانه به دست آشوريان رو به ضعف رفت و در سال 640 قبل از ميلاد به دست پادشاه آشوربانيپال حكومت ايلام در هم شكسته شد .
در اين دوره پيش از به قدرت رسيدن كوروش هخامنشي پدر وي و اجدادش ( هخامنش بزرگ - چيش پش - كورش اول - كمبوجيه اول ) بر خوزستان و نواحي اطراف آن شاهي مي كردند . مردم خوزستان شهرشان را در دوره باستان به نامهاي انزان - سوسوتكا - انشان - سوزيانا - مي ناميدند . كوروش و اجدادش سالهاي بسياري شاه سرزمينهاي انشان بودند . پس از انقراض آشوريان و حكمراني اجداد كوروش بزرگ خود وي در سالهاي 559 تا 528 پيش از ميلاد همه اين نواحي را از حالت حكومتهاي كوچك و گروهي به زير يك پرجم واحد و قدرتمند گردآورد كه ايران بزرگ نام گرفت . داريوش بزرگ پس از كوروش هخامنشي در سالهاي 522 تا 486 پيش از ميلاد خوزستان را يكي از پايگاه هاي زمستاني حكومت خود قرار داد. كاخ
داريوش بر فراز تپه شوش باستاني يكي ديگر از شكوه قدرتمند دولت هخامنشي است . شوش به گفته خاورشناسان برترين شهر متمدن جهان آن روز بوده است . خشايارشاه پس از داريوش بزرگ بناهاي را در شوش ساخت . كه اردشير دوم آنها را كامل نمود . كاخ آپادانا شوش يكي از برجسته ترين معاري هاي ايران است .
در كتيبه بيستون يادگار داريوش بزرگ كه يكي از شاهكارهاي تمدن جهاني است و به ثبت سازماني جهاني يونسكو هم در آمده است خوزستان به نام اراز يا اواجيه
ناميده شده ا ست . در اين متون مهم ترين - قديمي ترين و معتبرترين شهرهاي ايران زمين پس از ماد بزرگ ( عراق عجم و كردستانات ) و ماد خرد ( آذرآبادگان ) و پارس نام خوزستان است



استان : خوزستان

نوشته شده در : يکشنبه 1390/8/22 :: نويسنده : Ali.v :: بازديد :

 

 

 نام خوزستان بر حسب كتيبه هاي مختلفي است كه با اشكال گوناگون خطاب شده است . در دوره هخامنشيان در فهرست شهرهاي ايران كه به زبانهاي يوناني - عيلامي - پارسي باستاني و بابلي از خوزستان به نام اواجيه - اوازيه - آواز - اوازن - هوج - خوج - سوز - هوز و . . . ناميده شده است . پس از اسلام خوز ناميده شد و به خوزستان كه محل زندگي خوزي هاست مشهور شد .
مقدسي جغرافي دان ( ص 404) گفته است خوزستان از طرف كوهستان شامل شوشتر و بعد جنديشاپور و پس از آن عسكرمكرم و سپس اهواز و دورق است . در معجم البلدان ياقوت و زكرياي قزويني در آثار البلاد خوزستان يكي از مهم ترين شهرهاي ايران ناميده شده است . كه تاريخي بس كهن دارد .
حمزه اصفهاني از زبان ابن مقفع گفته است : زبان خوزي زبان پادشاه با محارم خود بوده و از ديد نزديكي به لهجه لري - شوشتري - دزفولي و پارسي بسيار نزديك است .
مقدسي گويد : در سرزمين ايرانيان زباني فصيحتر از خوزستاني ها نيست زيرا واژه هاي پارسي را به بمفردات عربي مي آميزند و قابل درك است .
ياقوت حموي از زبان ابوزيد بلخي ميگويد : مردم خوزستان هم پارسي مي دانند و هم عربي و با خودشان به خوزي سخن ميگويند كه نه عبراني است و نه سرياني .

ريشه و قوميت هاي موجود در خوزستان به شرح زير است :


مهم ترين اقوام خوزستاني ايلاميها هستند كه دولتي مقتدر و بزرگ داشته اند .
كيسيها از اقوام خوزستاني است كه استرابون و هرودوت نام خوزستان را مشتق شده از اين قوم مي دانند .
پراتاكينها كه به گفته استرابون جغرافي دان مشهور در خوزستان به زارعت و دامداري مشغولند .
اوكسيها كه به گفته استرابون در كوهستانهاي خوزستان زندگي ميكنند .
صابيان كه به گفته ابن نديم و ياقوت حموي در خوزستان و عراق زندگي ميكرده اند و به ستاره پرستي مشغول بوده اند .
هزاران يوناني در دوره هخامنشي پس از اسارت به خوزستان برده شدند و آنجا سكني گزيدند و حاضر به برگشت به يونان نشده اند .
هنديان كه به گفته حمزه اصفهاني بهرام گور عده اي زيادي از آنان را براي شاد كردن مردم ايران به ايران كوچ داده بود تا در شهرهاي مختلف سكني گزينند و به شاد كردن مردم بپردازند .
قبايل عرب كه به خوزستان كوچ كرده اند . در كتاب ملكم جلد دوم ص 207 آمده است برخي اعراب از بيابانهاي عربستان به كردستان و خراسان ايران كوچ كرده اند و سكني گزيده اند . اعرابي ديگر به بلخ و بخارا و افغانستان رفته اند و زندگي ميكنند . در قم و كاشان نيز عده اي خود را عرب ميدانند . بنا به نظر هتوم - شيندلر اعراب ايران بيش از 60 هزار خانوار مي باشند . كه عده شان بيش از 400 هزار نفر مي باشد كه پس از لشگر كشي هاي تازيان در سال 641 پس از ميلاد به مناطق بهتر كوچ كرده اند 



استان : خوزستان

نوشته شده در : جمعه 1390/8/20 :: نويسنده : Ali.v :: بازديد :

 

سراب نيلوفر اين سراب در چهارده كيلومتري شمال غربي شهر كرمانشاه، در ابتداي منطقه سنجابي و در دامنه كوه «كماجار» قرار دارد. اين سراب به صورت استخر وسيعي، مملو از گل هاي نيلوفر است. غنچه ها و برگ هاي اين گل ها سر از آب بر آورده و سطح وسيعي از سراب را پوشانده است. اين ساب ظرفيت بهره دهي آب فراوان دارد و براي پرورش ماهي نيز مناسب است. در سال هاي اخير جهت رفاه بازديدكنندگان در اطراف اين سراب، تأسيسات و پاركي احداث شده است. سراب روانسر اين سراب زيبا در داخل شهر روانسر قرار دارد و سرچشمه رودخانه قره سو است. به دليل وجود اين سراب و قرار گرفتن آثار تاريخي در كنار آن و نيز سرسبزي و طبيعت زيبا، اين مكان يكي از نقاط تفريحي شهر روانسر به حساب مي آيد. سراب بيستون اين سراب در سي كيلومتري شمال شرقي شهر كرمانشاه و در دامنه كوه بيستون قرار دارد. اين سراب مزارع بيستون و «بلوردي» را مشروب مي كند. سراب سنقر سراب سنقر در پنج كيلومتري جاده سنقر به كرمانشاه و در مجاور روستاي «تازه آباد» قرار دارد. آب آن از زير كوه سراب به سرعت و با فشار به صورت فواره بيرون مي ريزد. آب اين سراب در زمستان ها گرم و در تابستان ها سرد است. آب گواراي اين سراب، آب آشاميدني روستاهاي اطراف را تأمين مي كند و سپس به رودخانه ي قره سو مي ريزد. سراب هرسين در داخل شهر هرسين و در دامنه كوه «شيرز» سراب بسيار زيبايي وجود دارد كه اراضي كشاروزي هرسين را مشروب مي سازد. سراسر اين سراب پوشيده از درختان جنگلي است. عناصر طبيعي چون چشمه، كوهستان، فضاي سبز و آثار تاريخي زيبايي مضاعفي به طبيعت بكر آن داده است. سراب دربند اين سراب در شمال شهر صحنه و در محلي به نام دربند قرار دارد. مزارع صحنه را آبياري مي كند. در كنار اين سراب آبشاري زيبا ديده مي شود كه آب آن با فشار زياد از شكاف كوهي بيرون مي ريزد. اين آبشار در فصل بهار از مكان هاي ديدني و زيباي صحنه محسوب مي شود.



استان : کرمانشاه

نوشته شده در : جمعه 1390/8/20 :: نويسنده : Ali.v :: بازديد :

 

ايسنا: رييس پژوهشكده‌ي باستان‌شناسي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري اعلام كرد: قديمي‌ترين روستاي پيش از تاريخ در منطقه‌ي خاورميانه با قدمت 9800 سال پيش از ميلاد در روستاي كوردويچ استان كرمانشاه شناسايي شد. حسن فاضلي نشلي بيان كرد: يكي از مهم‌ترين رخ‌دادهاي تحول بشر، گذار انسان از دوره‌ي غارنشيني به روستا‌نشيني بوده كه همراه با كشاورزي، دامداري و ‌اهلي كردن حيوانات بوده است. در واقع، استقرار انسان در روستا، زمينه را براي انقلاب دوم، يعني شهرنشيني آماده كرد. وي اظهار كرد: در پژوهش‌هايي كه سال گذشته توسط دانشگاه همدان و دانشگاه‌هاي ucl و ريدينگ در انگليس با همكاري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان كرمانشاه انجام شد، برنامه‌اي براي شناخت منشأ جوامع انساني و كشاورزي در زاگرس مركزي تعريف شد. فاضلي گفت: با انجام لايه‌نگاري و تاريخ‌گذاري در تپه‌ي شيخ‌آباد روستاي كوردويچ كه شش تا هفت متر آثار از دوره‌ي نوسنگي دارد، كاملا مي‌توانيم مطمئن باشيم كه رشد ايران در اين تحول تحت تأثير بين‌النهرين نبوده است. او اضافه كرد: موادي كه از اين بررسي‌ها براي انجام آزمايش‌هاي كربن 14 به دانشگاه آكسفورد فرستاده شدند، اين نتيجه را اعلام كردند كه اين سايت، قديمي‌ترين روستاي پيش از تاريخ در منطقه‌ي خاورميانه است. به همين دليل، براي انجام كاوش در سطوح بين‌المللي در آنجا برنامه‌ريزي خواهيم كرد تا آن را به سايت ـ موزه تبديل كنيم.



استان : کرمانشاه