گويش دشتي-تنگستاني گويشي رايج در منطقهٔ دشتي و بخش ساحلي تنگستان است كه خود به لهجههايي مانند دشتياني و بردستاني تقسيم ميشود.
اين گويش، فارسي است كه شباهت هاي زيادي با گويش بوشهري دارد. شاخههاي اين گويش از حدود جغرافيايي دشتي گذشته، تا بندرهاي سهگانه و توابع آن ادامه دارد و حتي در منطقه كوهستاني جم و ريز اغلب كلمات به صورت فصيح كتابي استعمال ميشود.
شباهت با فارسي ميانه
اين گويش اگرچه از نظر لهجه و بسياري حالات صرفي دستوري با فارسي بوشهري و اصولا فارسي نوين همسان است اما يك حالت صرفي دارد كه تنها در فارسي ميانه زردشتي ديده ميشد و با گذشت آن مدت تا كنون در گويش دشتي باقي مانده است.و آن استفاده از ضمائر ملكي به عنوان شناسه ميباشد كه بر عكس فارسي نوين در جمله پيش از بن ماضي ميآيد.اين شيوه در فارسي ميانه زردشتي وجود داشت.مثلا در كتاب پهلوي شكند گمانيك ويچار در درسيزدهم بند 33 اينگونه آمده است: "مگرت از آن درخت دانشني كه م گفت مخوريد خورد؟ " كه ترجمهٔ فارسي نوين آن اينگونه است : " مگر از آن درخت دانشي كه گفتم مخوريد خوردي؟ " .همانگونه كه پيداست براي بيان فعل ( خوردي) از شناسهٔ (ت) پس از مگر استفاده شده است كه به خورد باز ميگردد و ميشود ( خوردي) و نيز (كه م گفت ) كه در ميان جمله است يعني (كه گفتم) .اين شيوه در گويش دشتي و نيز ساحل نشينان تنگستان هنوز بطور كامل كاربرد درد.البته اين شيوه فقط شامل برخي صرفهاي ماضي است و در زمانهاي حال و آينده مانند فارسي معيار است.مورد خاص ديگر آن استفاده از پيشوند م بجاي ن براي منفي سازي است:
نكن--> مكو
نمونه واژهها
بجز حالات دستوري بسياري از اصطلاحات و كلمات كه در اين گويش كاربرد دارد شكل بومي شده كلمهٔ پهلوي هستند.مثلا حذف نشدن برخي پيشوندها در كلمات و يا برخي پسوندهاي انتهايي. كٌهنه «Kohne» را كوهنه «Kwahne» تلفظ ميكنند يا لغت خوش از خوَش «Xwas» و خورد از خوَرد«Xward» تلفظ ميكنند هم چنين واژگان
* «شتر» اشتر «Ostor»
* اِشتُو «Eshtow» «شتاب»
* اِشكم را «شكم»،
* اَور awr «ابر»،
* برار «برادر»،
* پار «سال گذشته»،
* پازن «بز نر بزرگ»،
* پريگ «Perig» يا پرير (يك روز بيش از روز گذشته)،
* پَرونگ «Parvang» «پرنده، كمر بند مقدس = كمر بند مخصوص رفتن بالاي درخت خرما»،
* پُس «Pos» «پسر»،
* پسين «Pesin» «بعد از ظهر»،
* چاس «Cas » «چاشت»،
* دُخت «Doxs» «دختر»،
* دروشيدن «Derowsidan» «لرزيدن»،
* دوش «Dus» «شب، گذشته، ديشب»،
* دُول «Dul» «دَلو»،
* «دولَك» «Dulak» «دَلوچه»،
* ديگ «ديروز»،
* ززو «Zuzu» «جوجه تيغي»،
* سُمب «Somb» «سُم»،
* گپ «Gap» حرف و سخن،
* كّپه «Kope » كوپه كردن و انباشتن،
* كلبوك «Kalbuk» مارمولك،
* كلوك «Koluk» خمره سفالينه بزرگ،
* گُت «Got» بزرگ،
* گرديك «Gordik» كليه،
* گِنِه «Gene » خبيث، نامرغوب، به درد نخور،
* مَختَك "Maxtak" مهد، گهواره،
* مُروا «Morva» فال نيك زدن،
* ميره «Mire» ميرك ـ شوهر،
* ورزا "Varza" گاو نر.و بزرگ.
استان
: بوشهر